خلوت شدن خیابانهای شهر، دور همی خانوادهها و خستگی یک روز کاری را در جمع فامیل و دوستان بهدر کردن آن هم به بهانه پخش یک سریال تلویزیونی...
این توصیفات شاید برای مخاطبان امروز بهخصوص جوانترها که با انواع و اقسام تکنولوژیهای ارتباطی محاصره شدهاند دور از ذهن باشد اما نه! واقعیت دارد؛ نیازی هم نیست خیلی راه دور برویم... مگر از پخش «پدر سالار»، «خانه سبز»، «پهلوانان نمی میرند» و «شب دهم» و... چند سال گذشته؟ هنوز بازیهای به یادماندنی و دیالوگهای خاطره ساز گوشه ذهن خیلیها جا خوش کرده... هنوز هم مردم با یادآوری سریالهای آن سالها خاطرهبازی میکنند...
از مدتی قبل شبکه آیفیلم پخش یکی از همان سریالهای خاطره ساز را از سر گرفته، آن هم بعد از بیست و اندی سال که از تولید آن میگذرد. سریال «همسران» کار مشترک بیژن بیرنگ و زنده یاد مسعود رسام... نو شدن خاطرهها و بازیهای خوب عوامل، ما را بر آن داشت که سراغی از جوان اول سریال «همسران» بگیریم.
فرهاد جم هنرمند محجوب که خیلی زود به اوج شهرت و محبوبیت رسید اما ترجیح داد با کم کاری و پرداختن به سایر دلمشغولیهایش فصلهای جدیدی در زندگیش باز کند.
شاید کمتر کسی اولین حضور تصویری فرهاد جم را به خاطر داشته باشد؛ بازی در فیلم «پری» به کارگردانی داریوش مهرجویی... اما حضور در سریال «همسران» باعث دیده شدن و شهرت شما شد. طبیعتا تصور خیلی از علاقمندان شما این بود که فرهاد جم در این مسیر بیشتر دیده شود و در آثار تصویری فراوانی حضور داشته باشد ولی این اتفاق نیفتاد و شما بسیار کمکار شدید، بعد از این حضور موفق چه اتفاقی رخ داد که مسیر کمکاری را در پیش گرفتید؟
از سوال خیلی خوبی شروع کردید. حضور من در سریال «همسران» یک اتفاق مهم و بینظیر بود. تقریبا از حدود سال 73 تا حوالی سال 76 بیوقفه در حال کار بودم و حتی وقت فکر کردن به چیز دیگری نداشتم. ابتدا سریال «همسران» بعد اجرای مسابقه «راز سیب» و بعد هم مجموعه «دزدان مادربزرگ»؛ اما بعد از تجربه این ترافیک کاری احساس کردم حضور در پشت دوربین برایم خوشایندتر است و احساس آرامش بیشتری دارم. از آنجایی که به کارگردانی و تدوین بسیار علاقمند بودم تلاش کردم تا در این زمینه تجربیات بیشتری داشته باشم. طبیعتاً در آن ایام پیشنهادهای تصویری زیادی هم داشتم که رد میکردم و نمی پذیرفتم. من کارگردانی را به مراتب بیشتر از بازیگری دوست داشتم و عمده انرژیام را صرف تدوین و کارگردانی کردم و چندین فیلم کوتاه و نیمه بلند هم ماحصل تلاش من در این زمینه است. در سالهای 81 تا 88 چند تجربه بازیگری هم داشتم که به نظرم انتخابهای خوبی نبود و نتیجه راضی کنندهای نداشت و دیده هم نشد. در پاسخ به سوال شما باید صادقانه اعتراف کنم که بخشی از کناره گیری من از دنیای بازیگری خواست خودم بود و بخشی هم مربوط به انتخابهای اشتباه بعدی بود. همه چیز دست به دست هم داد تا مسیر تازهای انتخاب کنم.
کسب شهرت رویای خیلی هاست، فرهاد جم خیلی زود هم شهرت و هم محبوبیت را توامان بهدست آورد اما خیلی زود ستاره اقبالش کم فروغ شد... خود شما نگران نشدید که فاصله گرفتن از دنیای بازیگری و کمکاری در عرصه تصویر باعث کمرنگ شدن شهرت شما شود و بازخوردهای کمتری از مخاطب خود دریافت کنید؟
اگر بخواهم از ته دل و صادقانه به این سوال جواب دهم باید بگویم من در دوره بازی در سریال «همسران» و تا حوالی سال 80 آنقدر از داشتن شهرت ارضا شده بودم که گهگاه دلم برای خلوتم تنگ میشد. مثلا برای حضور راحت در محافل عمومی...
شهرت و محبوبیت آن سالها بعضی اوقات برایم دردسر ساز هم بود؛ اما همان سالها من بیشتر از تصور خودم از شهرت و علاقه مردم لذت بردم و واقعا بعد از آن نگرانی نداشتم. ولی حالا که فکر میکنم میبینم این دوری تصمیم خودم بود و کسی مقصر نیست، شاید آن روزها میتوانستم تصمیم دیگری بگیرم؛ شاید میتوانستم جایگاه بهتری داشته باشم اما مهم این است که از مسیری که در گذشته انتخاب کردم ناراحت نیستم. احتمالا اگر به عقب بر میگشتم همین مسیر را انتخاب میکردم، شاید هم مسیر دیگری را، نمیدانم!
حالا و با گذشت این همه سال مخاطب با کدام فرهاد جم مواجه است؟ یک عاشق بازیگری یا مردی که هنوز به دنبال تجربههای جدید در پشت صحنه و کارگردانی است؟
(با خنده) هیچ کدام! میان دو گزینه شما گزینه سومی هم هست به نام نوشتن... در حال حاضر دغدغه اصلی من به صورت جدی نوشتن است. سالها قبل جسته و گریخته مینوشتم اما برایم جدی نبود، اما این روزها مهمترین دغدغه من نوشتن و چاپ مجموعههایم هست. البته اگر پیشنهاد خوبی داشته باشم کماکان علاقمند به بازیگری هستم. دنیای پشت دوربین و فیلمسازی هنوز مثل روزهای اول برایم جذاب است و دوست دارم در شرایط خوب فیلم بسازم، ولی این روزها و در انتهای فصل زیبای پاییز تمام تلاشم را میکنم که نوشتههایم چاپ شود.
و اگر بخواهیم در مورد نوشتههای شما بیشتر بدانیم...
در کش و قوس چاپ مجموعه داستانم هستم. مجموعهای که حدود 17 داستان کوتاه دارد و خودم این داستانها را بسیار دوست دارم و امیدوارم بهمنماه که ماه محبوب من است، بالاخره منتشر شود. بعد از چاپ این مجموعه، رُمانی هم در نوبت چاپ دارم که البته در حال بازنویسی و ویرایش آن هستم و به دلیل وسواسهای زیادم احتمالاً سال آینده منتشر خواهد شد.
خواستگاه شما و تحصیلاتتان تئاتر است؛ بعد از مدتها دوری امسال در نمایش «یرما» بازی کردید. هیچ وقت برای حضور پُررنگتر در تئاتر وسوسه نشدید؟
قبل از حضور در دنیای تصویر کار تئاتر میکردم و اساساً انتخاب من برای حضور در فیلم «پری» و سریال «همسران» از صحنه تئاتر شکل گرفت. زمانی که من در نمایش «باغ آلبالو» و «ادیپوس» به کارگردانی رکنالدین خسروی بازی میکردم، دیده شدم و برای بازی در مجموعه «همسران» و فیلم آقای مهرجویی انتخاب شدم. کار تئاتر این روزها دشواریهای خاص خود را دارد. اتفاقاً من ابتدای سال 94 نمایشنامهای نوشتم که به زعم خودم کار خوبی بود؛ قرار تمرینات هم گذاشته شد اما انقدر پروسه گرفتن سالن نمایش عجیب و پیچیده بود که عطای اجرای نمایش را به لقایش بخشیدم. من به تئاتر فکر میکردم اما شرایط مهیا نبود. وقتی نمایش «یرما» پیشنهاد شد با جان و دل پذیرفتم و با وجود اینکه دیر به این گروه پیوستم اما خود را به اجرا رساندم. هرچند این اجرا هم مشکل کم نداشت، از ساعت بد اجرا تا درگیری با گروه دیگری که در آن سالن اجرا داشت و...
وقتی بعد از سالها دوری به صحنه تئاتر بازگشتید چه حسی داشتید؟
قبول دارم به دلیل کارهای تصویری و زندگی شخصی از تئاتر دور شدم اما تئاتر هنوز برای من جذابیت دارد. روزهای اجرای «یرما» حال خوشی داشتم و با دیدن تماشاچی احساس خوشایندی به من دست میداد. ذهنم پرواز میکرد به همان روزهای جوانی و خاطراتم از اجراهای تئاتر در کنار اساتیدم؛ در مجموع حضور در این نمایش حالم را خوب کرد.
این شبها سریال «همسران» در حال پخش از شبکه آیفیلم است. شما در این مجموعه در کنار بازیگران پیشکسوت و مطرحی بازی کردید. بزرگانی که این روزها جایشان کنار ما خالی است. هنرمندانی مثل مرحوم جعفر بزرگی، حمیده خیرآبادی و... چهقدر اهل مرور خاطرت گذشته هستید؟ اصلاً چهقدر با آن روزها خاطره بازی میکنید؟
خیلی، خیلی زیاد... یاد آن روزهای خوش به خیر. شاید جالب باشد که بدانید بازیگران زیادی که این روزها اسم و رسمی هم دارند کارشان را با حضور در این مجموعه شروع کردند؛ مثل امین حیایی که خاطرم هست در یک قسمت از این سریال کار کرد. الان که فکر میکنم میبینم چهقدر خوش شانس بودم... جوان 26 یا 27 سالهای که به یکباره دوستی زنگ میزند و او را دعوت میکند تا به دفتر مسعود رسام برود. روحش شاد و یادش به خیر. من در همان جلسه اول برای این پروژه دعوت به کار شدم و حدود 18 ماه در کنار بزرگان عرصه هنر مثل فردوس کاویانی عزیز، شهلا ریاحی، زندهیاد فاطمه طاهری، مهرانه مهین ترابی و... زندگی و بازی کردم. خاطرم هست شبهای چهارشنبه که این مجموعه پخش میشد واقعا خیابانها خلوت میشد و خیلیها این سریال را میدیدند. چه حیف که در این سالها کاری ساخته نشده که با این حجم از استقبال مواجه شود.
با وجود همه این خاطرات خوش از حال و احوال همکاران خود در مجموعه «همسران» خبر دارید؟
نه متاسفانه! البته جویای احوال دوستان هستم اما مدتهاست که ملاقاتشان نکردهام. امیدوارم آنها که هستند در صحت و سلامت باشند و آنها که جایشان در کنار ما خالی است، روحشان در آرامش باشد.
*مصاحبهکننده: غزل نهانی برای وبسایت آیفیلم (دی 1395)
منم موافقم انتخاب اشتباه آقای جم در چند سریال باعث شد ایشان کمتر دیده شوند. برایشان آرزوی موفقیت دارم
چه کار خوبی. سریال همسران را خیلی دوست داشتم و خیلی دلم می خواست از وضع حال بازیگرانش بدونم.ممنون